پارت ۷
( مانچینز کاور یکم تغیر کرده🤭🤭)
که یهو دیدم تهیونگ پاشد و کوکی رو بغل کرد
ک: هیونگ 😭😭 دلم برات تنگ شده بوددد😭😭
ت: (سرشو نوازش کرد) اروم باش جونگکوک شی من الان پیشتم
داسام بلند شد و محکم همو بغل کردیم
وقتی از بغلش درومدم کوک هم از بغل ته درومده بود
اینقد ذوق زده بودم که نمیدونم چی شد رفتم پریدم بغل کوک اونم همراهیم کرد
ویو کوک:
خیلی ذوق مرگ بودم و دوس داشتم یکیو محکم بغل کنم ( شاید براتون سوال شده باشه که چرا تهیونگو بغل نکرد😄خب تازه خوب شده و بدن ضعیفی داره پس... نمیتونه محکم بغلش کنه)
که یهو ات پرید تو بغلم
ته ات رو حل داد اونور
ک: هیونگ چیکار میکنی؟
ت: خانم خانم اروم باشید
میدونید حریم خصوصی چیه؟؟؟
چرا بی هوا میپرید بغل..
ک: اون دوستمه یه خانم/ارمیه غریبه نیسسسس
(داسام:د)
د: ددوووسسستتتت؟؟؟؟
ات؟؟؟
میدونی اگر مامان بفهمه دوست پسر داری چقد ناراحت میشه؟؟؟؟؟
ا: من و اون فقط دوست معمولی هستیم رل نزدیمممممم چی میگیییی
ت: چه خانم... خشنی... (منظورش داسامه)
ک: عههههه هیونگ چی میگی؟
د: امممم ببخشید یکم صدام رفت بالا
ت: نه نه اشکال نداره😅.
د: شماهم خیلی وایب ددی میدید و....
ا: (جلوی دهنشو گرفته)
ا: منظورش اینه که... وایب ج.. جدیدی بهش میدید
ت: من منظورشو فهمیدم 🤗
ک: ام بیاید بریم
نه نه
ات
تو با من بیا
د: عوووو میخواد با دوس دخترش تنها باشهههه 😃🤭😏
ک: نه نه گفتم که ما دوسای معمولی هستیم
ت: کاملا معلومه 😂
ک: هیونگگگگگ
دست داسام رو گرفتم و بردمش پیش پرستار
ا: ببخشید من یکم...
امممم
کوکیییی میشه بری بیروننن (لحن کیوت و لوس)
ک: اره اره حتما
ویو ات:
کوک رفت بیرون و الان من راحت میتونم مشکلمو بگم
دلم خیلی درد میکنه البته طبیعیه چون 🩸 هستم ولی دیگه خیلییییی اذیتم
پ: خیلی تحرک داشتین؟
استرس چطور؟
یا...
مثلا دلشوره
ا: بله هر سه تا رو دارم.
پ: عوووو.
بگید همراهتون بیان تو
ا: چرا؟
پ: چند تا توصیه باید بهشون بکنم
ا: کککککووووووکککککک ( عربده جوری که کوک بشنوه اخه ده متر اونور تر بیرون بود)
ک: جانم؟
پ: خانم شما برید بیرون.
رفتم بیرون
وقتی کوک اومد با ته و داسی رفتیم سوار ماشین شدیم و کوک مارو دم در خونه پیاده کرد
ک: خانوما بفرمایید🧸
ت: مراقب خودت باش باهم در ارتباطیم
ا: داسی ازش شماره گرفتی؟
د: نه بابا فقط ایدی تلگرامشو گرفتم.
ا: ای خدا از دست تو دختر
کوکی خداحافظ چرا نمیری؟
ک: منتظرم تو بری تو بعد من میرم
ا: باش مرسی
با داسی وارد خونه شدیم و...
مامان سریعععع دوید سمت داسی
م: دخترممممم🥹
حالت خوبه؟؟؟
د: اره من خوبم
مامان اومد سمت من
م: برو گمشو همونجایی که قبلا بودی دختره ی هر*زه
د: عه نه مامانننننن
مامانم منو محکم هلم داد بیرون ولی من باز برگشتم داخل خونه
ایندفعه بابا اومد یه چک زد زیر گوشم
گریه کنان اومدم بیرون و با کوک نگران مواجه شدم
ویو کوک:
ات اومد بیرون ولی سرش پایین بود
دستمو بردم زیر چونش و دیدم...
فکش کبود و قرمزه😦
ک: اااتتتتت حالت خوبههه؟؟؟؟؟؟
ا: میشه...
بیام خونتون؟( خیلی اروم و شرمنده و به همراه سه لیتر اشک و صورت خیس)
ک: اره عزیزم میتونی
بیا سوار شو
رفتیم خونه و ات رفت تو اتاق من
در زدم و رفتم تو و دیدم رو تخت نشسته
رفتم کنارش نشستم و کیسه اب داغ رو با دستام از زیر دستاش گزاشتم رو شکمش و برگردوندمش روبه خودم و یهو تو پرت شد تو بغلم و گفت...
پایان پارت ۴😘
شرط ها
۳۰ لایک
۳۹ کامنت
که یهو دیدم تهیونگ پاشد و کوکی رو بغل کرد
ک: هیونگ 😭😭 دلم برات تنگ شده بوددد😭😭
ت: (سرشو نوازش کرد) اروم باش جونگکوک شی من الان پیشتم
داسام بلند شد و محکم همو بغل کردیم
وقتی از بغلش درومدم کوک هم از بغل ته درومده بود
اینقد ذوق زده بودم که نمیدونم چی شد رفتم پریدم بغل کوک اونم همراهیم کرد
ویو کوک:
خیلی ذوق مرگ بودم و دوس داشتم یکیو محکم بغل کنم ( شاید براتون سوال شده باشه که چرا تهیونگو بغل نکرد😄خب تازه خوب شده و بدن ضعیفی داره پس... نمیتونه محکم بغلش کنه)
که یهو ات پرید تو بغلم
ته ات رو حل داد اونور
ک: هیونگ چیکار میکنی؟
ت: خانم خانم اروم باشید
میدونید حریم خصوصی چیه؟؟؟
چرا بی هوا میپرید بغل..
ک: اون دوستمه یه خانم/ارمیه غریبه نیسسسس
(داسام:د)
د: ددوووسسستتتت؟؟؟؟
ات؟؟؟
میدونی اگر مامان بفهمه دوست پسر داری چقد ناراحت میشه؟؟؟؟؟
ا: من و اون فقط دوست معمولی هستیم رل نزدیمممممم چی میگیییی
ت: چه خانم... خشنی... (منظورش داسامه)
ک: عههههه هیونگ چی میگی؟
د: امممم ببخشید یکم صدام رفت بالا
ت: نه نه اشکال نداره😅.
د: شماهم خیلی وایب ددی میدید و....
ا: (جلوی دهنشو گرفته)
ا: منظورش اینه که... وایب ج.. جدیدی بهش میدید
ت: من منظورشو فهمیدم 🤗
ک: ام بیاید بریم
نه نه
ات
تو با من بیا
د: عوووو میخواد با دوس دخترش تنها باشهههه 😃🤭😏
ک: نه نه گفتم که ما دوسای معمولی هستیم
ت: کاملا معلومه 😂
ک: هیونگگگگگ
دست داسام رو گرفتم و بردمش پیش پرستار
ا: ببخشید من یکم...
امممم
کوکیییی میشه بری بیروننن (لحن کیوت و لوس)
ک: اره اره حتما
ویو ات:
کوک رفت بیرون و الان من راحت میتونم مشکلمو بگم
دلم خیلی درد میکنه البته طبیعیه چون 🩸 هستم ولی دیگه خیلییییی اذیتم
پ: خیلی تحرک داشتین؟
استرس چطور؟
یا...
مثلا دلشوره
ا: بله هر سه تا رو دارم.
پ: عوووو.
بگید همراهتون بیان تو
ا: چرا؟
پ: چند تا توصیه باید بهشون بکنم
ا: کککککووووووکککککک ( عربده جوری که کوک بشنوه اخه ده متر اونور تر بیرون بود)
ک: جانم؟
پ: خانم شما برید بیرون.
رفتم بیرون
وقتی کوک اومد با ته و داسی رفتیم سوار ماشین شدیم و کوک مارو دم در خونه پیاده کرد
ک: خانوما بفرمایید🧸
ت: مراقب خودت باش باهم در ارتباطیم
ا: داسی ازش شماره گرفتی؟
د: نه بابا فقط ایدی تلگرامشو گرفتم.
ا: ای خدا از دست تو دختر
کوکی خداحافظ چرا نمیری؟
ک: منتظرم تو بری تو بعد من میرم
ا: باش مرسی
با داسی وارد خونه شدیم و...
مامان سریعععع دوید سمت داسی
م: دخترممممم🥹
حالت خوبه؟؟؟
د: اره من خوبم
مامان اومد سمت من
م: برو گمشو همونجایی که قبلا بودی دختره ی هر*زه
د: عه نه مامانننننن
مامانم منو محکم هلم داد بیرون ولی من باز برگشتم داخل خونه
ایندفعه بابا اومد یه چک زد زیر گوشم
گریه کنان اومدم بیرون و با کوک نگران مواجه شدم
ویو کوک:
ات اومد بیرون ولی سرش پایین بود
دستمو بردم زیر چونش و دیدم...
فکش کبود و قرمزه😦
ک: اااتتتتت حالت خوبههه؟؟؟؟؟؟
ا: میشه...
بیام خونتون؟( خیلی اروم و شرمنده و به همراه سه لیتر اشک و صورت خیس)
ک: اره عزیزم میتونی
بیا سوار شو
رفتیم خونه و ات رفت تو اتاق من
در زدم و رفتم تو و دیدم رو تخت نشسته
رفتم کنارش نشستم و کیسه اب داغ رو با دستام از زیر دستاش گزاشتم رو شکمش و برگردوندمش روبه خودم و یهو تو پرت شد تو بغلم و گفت...
پایان پارت ۴😘
شرط ها
۳۰ لایک
۳۹ کامنت
- ۲۸.۹k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط